دو شعر از رضا مهرعلیان |
رضا مهرعلیان
|
![]() |
« ونیز شهر بیدفاع »
موجها که حمله میکنند
ونیز عقب میکشد قایقهایش را
و هی که موجها بیشتر حمله میکنند
ونیز عقبتر میکشد
آنقدر که برج پیزا موجی میشود
و کسی از ترس حملهی مردان ناشناس
به زیارت اهل سیسیل نمیرود
چه کسی بمب میگذارد در کازینو
تا مستها پیش خدا بروند
و برگردند
بخورند به در دروازهی بهشت
و برگردند
بکوبند به قایقهای کشیدهی پارویی
و برگردند، بگویند:
«موجیها هم مستیشان
یک روز میپرد»
« اگر مرا... »
زنگ میزنی
یا من هستم که هیچ
اگر نبودم این نامه را بگیر
بیا در خانهی ما در بزن
یا من هستم که هیچ
یا من نیستم
که زنم دری را که میزنی باز میکند
یا از درز دری که میزنی یا از طرز در زدنت
میبیند تویی و میگوید
که یا خودم رفتهام که هیچ
یا مرا بردهاند که هیچ
11 تیر 1385
||
(
شعر فارسی
)
||
نظر خوانندگان ( 6 )
||
بالای صفحه
نظر خوانندگان:
اولي خيلي قشنگ بود.چطور قبلا نخونده بودم!!!
excellent
شعر دوم را دوست دارم .
سپاس بودنت را دوست عزيز
به گمانم آنها كه تو گفتي بي ربط هم نيست ... به روي چشم/ از اين پس شايد از آن فضا بيرون زنم كمي ...
تا بعد
شاهكار بودنش نظر لطف شماست آقا
پيش كش ...
شعر دوم خیلی قوی تر است.یک بار دیگر هم گویا گفته بودم .کم پیدایی؟!