سفر شاهین سرکیسیان: بنیانگذار تآتر نوین ایران |
علیاکبر علیزاد
|
![]() |
۱.
فقط یک اتفاق باعث شد تا در مقام ویراستار کتاب «شاهین سرکیسیان: بنیانگذار تآتر
نوین ایران» قرار بگیرم. در نگاه اول آنچه که در کتاب مجذوبم کرد، نه خاطرات
این و آن بود و نه حتا تصاویر تلاش خستگیناپذیر مردی که تآتر، همه چیز اوست. جذبهی
کتاب جذبهی حاصل از نمود مردی است که زندگی خود را به عنوان حجتی راسخ در اختیار
ما میگذارد.
۲.
تاریخ هنر مدرن پر از اشخاصی است که در راه ایدههای خود شهید میشوند؛ آرتو، کافکا،
بنیامین، کامو، فقط چند نمونهی مشهور هستند. در تاریخ هنر معاصر ایران نام هدایت،
بهرام صادقی، غلامحسین ساعدی و شاهین سرکیسیان بیش از هر نام دیگری به ذهن متبادر
میشود. سرسپردن محض به یک ایده و دنبال کردن آن تا سرحد جنون و حتا مرگ، مشخصهی
اصلی این اشخاص است. اما در قیاس با هدایت، ساعدی و حتا صادقی، فاجعه اینجاست که
نام سرکیسیان، به عمد یا غیر عمد، و دست کم تا پیش از چاپ کتاب شاهین سرکیسیان،
(حتا برای آنهایی که در حوزهی تآتر فعالیت میکنند) کمتر آشنا بود. غیاب نام در
وهلهی نخست مترادف است با فراموشی. فراموششدن نام سرکیسیان در عین حال به معنی
جعل تاریخ تآتر ایران و سوءاستفاده از شرایطی است که در آن به راحتی میتوان از آب
گلآلود ماهی گرفت و نام «دیگران» را با نام اصلی جابهجا کرد. کتاب جمشید لایق،
مقاومتی است در برابر این فروکاهش و در عین حال تصویری از سرکیسیان به دست میدهد
که نام او را همتراز نام هدایت، ساعدی و صادقی قرار میدهد.
۳.
کتاب شاهین سرکیسیان به دو استعارهی کلی شکل میدهد. اولی استعارهی قدیس
است؛ یک قدیس کسی است که زندگی خود را تا سرحد مرگ وقف یک ایده میکند، و در نهایت
قدیس با رفتن به درون آتش از خود چیزی را بر جا میگذارد که همان حجت اوست. حرکت از
تآتر غریزی به تآتر آگاهانه کل دستآورد تآتری سرکیسیان را تشکیل میدهد. این حرکت
در واقع حرکت از تآتر «امیر ارسلانی، متکلف، و پر زرق و برق» به تآتری «مبتنی بر
تکنیک، ساده و نسبتن رئالیستی» است. به نوعی میتوان سفر سرکیسیان را با سفر صادق
هدایت در ادبیات مقایسه کرد. سفری که بعدها آربی آوانسیان آن را به نحو دیگری پی
گرفت. به جرأت میتوان گفت تأثیر او بر تآتر بعد از خود بیش از هر کس دیگری بود.
اما استعارهی تکاندهندهی دیگری که کتاب بدان شکل میدهد استعارهی «تآتر در مقام
زندگی» است. تصویر او تصویر مردی است که تآتر را به صلیب خود بدل میکند. در اینجا
نویسندگان کتاب، تصاویری از سرکیسیان به دست میدهند که (درست شبیه تصاویر بکر م.
فرزانه از صادق هدایت) در تاریخ تآتر ایران کاملن منحصر به فرد و کمیاب است. این
تصاویر علاوه بر این تصاویری کاملن آموزنده برای نسل جدید تآتریان ماست: تمرینهای
مدام، ترجمهی متون دست اول تآتری، نگارش مقالات متعدد، و تربیت نسل جدیدی از آدمهای
تآتری.
۴.
مرگ سرکیسیان در عین حال به طرزی عجیب به مرگ تأسفبار هدایت، ساعدی و صادقی شباهت
دارد. سرکیسیان شبیه هدایت خودکشی نکرد، و نه حتا شبیه ساعدی در غربت مرد. اما مرگ
او شبیه مرگ این سه، قطعن تا حد زیادی اجباری و به نوعی واکنش در برابر شرایطی است
که دیگر برای هنرمند غیر قابل تحمل است. برخی از تأسفآورترین تصاویر کتاب در واقع
به همین امر مربوط میشود. سرکیسیان (شبیه هدایت) مغلوب شرایطی میشود که از بیرون
به وی تحمیل میشود. ناراستی و برخورد سنگدلانهی برخی از شاگردانش که در نهایت به
شکست اجرای «روزنهی آبی» منجر شد، فقط مشتی نمونهی خروار است. این برخورد
برخوردی است که دست کم در هنر معاصر ایران نمونهوار و دائمی شده است.
۵.
کتاب شاهین سرکیسیان در عین حال از این حیث منحصر به فرد است که برای اولین
بار بخشی از حلقهی مفقودشدهی تآتر ایران در حد فاصل سالهای ۱۳۳۲ تا ۱۳۴۵ را احیا
میکند. این کتاب برخلاف کتاب بیضایی به ذکر کلیات بسنده نمیکند و وارد جزئیاتی میشود
که تاکنون نمونهی دیگری از آن را سراغ نداشتهایم. کتاب در عین حال سرمشقی است
برای نسل جوانتر تآتری که به هر دلیل امروزه اخلاقیات تآتر را از یاد بردهاند،
اخلاقیاتی که قطعن شاگردان ناخلف سرکیسیان در فراموشی آن و جانشین ساختن آن با نوعی
ریاکاری اخلاقی نقش عمدهای بازی کردهاند. جمشید لایق و همراهانش با کتاب شاهین
سرکیسیان ما را به تأمل و سفری دعوت کردهاند که چشمانداز آن هرچند نامشخص اما
کاملن معین، پرطراوت و سرشار از مخاطره است.
10 دی 1385
||
(
معرفی و نقد کتاب
)
||
نظر خوانندگان ( 1 )
||
بالای صفحه
نظر خوانندگان:
جالب بود.